×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

یکی برای همه همه برای...

× امید بر ان است که دست خالی بر نگردی
×

آدرس وبلاگ من

hking.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/king666

افراد دوجنسه چگونه اند؟!

افراد دو جنسه چگونه ازدواج می کنند؟
مشکلات دوجنسه ها در جامعه چیست؟
افراد دوجنسه چگونه اند؟!


 


استروال تغيير جنسيت در ايران به اين ترتيب است كه افرادي كه دچار ابهام هويت جنسي هستند، مثلاً ظاهر مردانه دارند اما احساسات آن‌ها زنانه است يا بر عكس از دادگاه درخواست انجام عمل تغيير جنسيت مي‌كنند و دادگاه براي بررسي موضوع پرونده آن‌ها به سازمان پزشكي قانوني ارجاع مي‌دهد.



 

توضیحاتی بیشتر در مورد تغییر جنسیت در ایران :

گزارش �ایندیپندنت� از �تغییر جنسیت� در ایران
حکم باورنکردنی مذهبی، تهران را به پایتخت تغییر جنسیت در جهان مبدل کرده است. علیرغم اینکه تهران شهری است که زنان آن چادر به سر می کنند و مجازات همجنس گرایی در آن مرگ است، اما �کارولین منگز� با افراد شجاعی روبرو می شود که در این شهر به شدت محافظه کار، تغییر جنسیت داده اند.
میلاد کوجوهی نژاد، بنگاه دار که ۳۰ سال دارد، می گوید: �از آنجایی که هر دو دنیا را تجربه کرده ام، با این مسئله آشنایی دارم. من به عنوان یک مرد ایرانی در مقایسه با یک زن، آزادی و حق انتخاب بیشتری دارم.�
او در همین حال کراوات خود را شل می کند و دگمه پیراهن خود را باز می کند تا سینه پرمویش را نشان دهد. گرفتن این ژست مردانه به اندازه حمل کیف حاوی مدارک، و بازی با ریش برای او لذت بخش است. او تا سه سال قبل نمی توانست هیچ یک از این کارها را انجام دهد. میلاد در ادامه می گوید: �قبلاً اصلاً به مسجد نمی رفتم. نمی خواستم مجبور شوم چادر سر کنم. حالا می توانم اگر دوست داشته باشم، با شورت نماز بخوانم و هیچوقت نمازم را ترک نمی کنم.�
میلاد با خواندن نماز، روزی پنج بار از خدا تشکر می کند و در همین حال برای آیت الله خمینی نیز نماز می خواند. او می گوید: �اگر آیت الله خمینی نبود، همه دوجنسیتی ها مجبور می شدند ایران را ترک کنند. او اولین کسی بود که فتوی داد تغییر جنسیت زن و مرد آزاد است.�
بیش از ۱۵ سال از رحلت آیت الله خمینی می گذرد و ایران اکنون بزرگترین جمعیت دوجنسیتی ها را در جهان داراست. این در حالی است که فتوای آیت الله خمینی نیز به اسطوره ای مبدل گشته است.مهناز جواهری، ۴۲ ساله و مادر آتنای ۲۰ ساله که به گفته او�نیاز داشت از قالب مردانه خود رها شود�، می گوید: �یک دانشجوی الهیات به من گفت که آیت الله خمینی زمانی این فتوا را صادر کرد که زوجی به او مراجعه کردند و مدعی شدند که دیگر هیچگونه لذت جنسی از یکدیگر نمی برند. او به آنها توصیه کرد که تغییر جنسیت بدهند و مجدداً با یکدیگر ازدواج کنند.� مهناز که مسلمانی متدین است می گوید که اگر سه روحانی که با آنها مشورت کرده بود اجازه این کار را نمی دادند، �هیچگاه به پسرش هادی اجازه نمی داد آتنا بشود،�حتی اگر به قیمت خودکشی او تمام می شد. هر سه روحانی عالیقدر گفتند که او باید هر چه زودتر عمل کند.�
اما دولت آیت الله خمینی که دوجنسیتی ها را با جماعت همجنس گرای ایران یکی می دانست، به کرات به آنها حمله ور می شد و آنها را دستگیر می کرد. میلاد که در گذشته محبوبه نام داشت، از مرد بودن خود بسیار احساس رضایت می کند. او می گوید:�قبل از صدور این فتوی توسط آیت الله خمینی، فساد بسیار بالا بود. صدها همجنس باز مرد و زن،درست در قلب تهران، در پارک لاله گرد یکدیگر جمع می شدند. اما امام با آزاد کردن تغییر جنسیت، خوب و بد را از هم جدا کرد.� تنها نشانه هایی که از زندگی گذشته میلاد باقی مانده است، سوراخ های گوش او و عکس های سیاه و سفید خانوادگی است. در یکی از این عکس ها محبوبه سه ساله به خاطر موهای بافته شده اش گریه می کند.میلاد می گوید:�من همه محدودیت هایی را که زنان ایران با آن روبرو هستند، داشتم. اجازه نداشتم بیرون بروم، چه برسد به اینکه در مورد مشکلاتم با یک دکتر مشورت کنم، و البته مجبور بودم پیش دیگران چادر سر کنم. لباس های پسرانه را در کیف مدرسه ام قایم می کردم تا بعد از مدرسه در خیابان با بچه ها بازی کنم.�
میلاد گذشته خود را به اسثتنای یک یا دو مورد مملو از خاطرات بد می داند. او می گوید: �من در میان دختران کلاسمان خیلی محبوبیت داشتم. آنها خانواده های سخت گیری داشتند، بنابراین بودن من برای آنها فرصتی بود تا بدون اینکه قصدی در کار باشد، دوست پسر داشته باشند.�امین، ۲۸ ساله و بهترین دوست میلاد در مدرسه، که او هم تغییر جنسیت داده است، می گوید:�بله، آنها می دانستند که ما نمی توانستیم با ارزش ترین چیز آنها یعنی بکارتشان را از آنها بگیریم، بنابراین خیلی راحت بودند. هیچکس ما را مسخره نمی کرد. در ایران، وقتی یک مرد مثل یک زن رفتار می کند، به دیده تحقیر به او نگاه می کنند. اما وقتی یک دختر مثل یک مرد لباس می پوشد و رفتار می کند، به خاطر شخصیت قوی اش، به او احترام می گذارند.�محبوبه نه ساله بود که یک بار پدرش که یک راننده کامیون بود، او را در حالی که یکی از دوستان دخترش را در آغوش گرفته بود، دید. او چیزی نگفت اما مطمئن بود که دخترش داشت به یک همجنس باز تبدیل می شد. در سال ۱۹۸۶ والدین محبوبه برای اینکه حس زنانگی اش را �بیدار کنند�، او را به زور به پسرخاله ۳۰ ساله اش شوهر دادند. او در آن زمان فقط ۱۲ سال داشت، اما در شب عروسی، یک دکتر داخلی تأیید کرد که او با داشتن سینه و تجربه قاعدگی یک �زن کامل� به حساب می آید. محبوبه پس از تجربه رابطه جنسی آن شب پا به فرار گذاشت.
او می گوید: �پس از اینکه پلیس من را تحویل پدرم داد، به او گفتم که اگر طلاق مرا نگیرد، دست به خودکشی می زنم و او هم موافقت کرد.� چند سال بعد، در دانشگاه، محبوبه کتابی را در مورد دوجنسیتی ها یافت. اما از آنجا که روحانیون ایران خود را در همه ابعاد زندگی سالم صاحبنظر می دانند، او ابتدا به آنها روی آورد: �ابتدا با یک دکتر داخلی ملاقات کردم و سپس به مدت یک سال و نیم، من را میان متخصصان و روان پزشکان پاس دادند. صدها آزمایش و اسکن مغز دادم. و سرانجام به واسطه رأی یک روحانی اجازه عمل من داده شد.� در گواهی پزشکی که ضمیمه شده، آمده است: �انجام عمل، به خاطر اختلالات در هویت جنسی.�
او در آن زمان زن جوانی بود که ۲۶ سال داشت و از طرف والدینش طرد شده بود. پدر او اکنون می گوید:�ما نیاز داشتیم یک نفر ما را آماده کند و به ما توضیح دهد که پس از انجام عمل هیچ تفاوتی میان او و سایر مردها نخواهد بود.�

 


 


میلاد از گذشته می گوید: �خانواده ام من را از خانه بیرون کردند. به پول احتیاج داشتم. از شش صبح تا نیمه شب با یک تاکسی کار می کردم. و بقیه روز را در ماشینم می خوابیدم�.
میلاد می گوید، جریان تغییر جنسیت من سال ها طول کشید و هزاران پوند هزینه برداشت، چیزی حدود دو یا سه برابر ۲۰۰۰ پوندی که یک جراح ایرانی برای تغییر یک مرد به زن می گیرد.�من برای دریافت کمک مالی، نزد کمیته امداد امام خمینی رفتم که به افرادی مثل من کمک می کنند. آنها به ما تا سقف ۷۰۰ پوند وام بدون بهره می دهند.�
میلاد در اینترنت خوانده بود که برای تغییر جنسیت چهار عمل کافی است: پیوند پوست، عصب و ماهیچه. او ظرف سه سال ۲۳ عمل داشته است و آخرین مرحله آن نیز اواخر سال جاری خواهد بود. میلاد می گوید: �جراح من، دکتر خطیر، آنقدر ماهرانه عمل کرده است که بزودی هیچ زنی متوجه هیچ چیزی نمی شود. او پیش کسوت این کار است و قبل از انقلاب نیز عمل کرده است. من از نظر پزشکی تنها فردی در ایران و یا شاید در دنیا هستم که تا این حد پیش رفته است. آخرین عمل، سخت ترین عمل من بوده است. دو تا چهار ساعت در طول یک روز روی تخت جراحی بودم. دوستانم در راهرو گریه می کردند و من فکر می کردم که دارم می میرم، دعاهای آخر را می خواندم، یک روسری لای دندانهایم گذاشته بودم تا جیغ نزنم و فقط درمی آوردم تا به دکتر بگویم: ادامه بده. من ترجیح می دهم بمیرم تا اینکه یک زن باشم.�
میلاد هنوز هم همه پول خود را پس انداز می کند تا از زنانگی ناخواسته خود رها شود. او مدعی است که هنوز هم مانند گذشته روابط خوبی با زنان دارد: � از سال ۲۰۰۱ یعنی از زمانی که دیگر زن نیستم، شناسنامه، کارت شناسایی و گواهینامه رانندگی من تغییر کرده است. صدای کلفت، اندام و ریشم همگی به خاطر وجود هورمون ها است و من همه عمر آنها را به همراه خواهم داشت.� میلاد یک حلقه نامزدی هم در دست دارد تا �زنان مزاحمش نشوند.� او می گوید: �وقتی که همه عمل هایم تمام شوند و پول کافی داشته باشم، به فکر ازدواج خواهم بود.�

امین که هنوز هم بهترین دوست میلاد است، نامزد کرده است. او یکی از اعضای سپاه پاسداران انقلاب است، اما هیچکس از عمل او اطلاعی ندارد. امین می گوید: �هیچکس در خانواده همسر آینده ام از هویت قبلی من اطلاع ندارد. تمامی علائم آن محو شده است. خیلی می ترسم که آنها با ازدواج ما مخالفت کنند. همه اعضای خانواده ام با این قضیه کنار آمده بودند تا زمانی که پدرم فوت کرد. از وقتی که دو خواهرم فهمیدند که طبق قانون اسلام به عنوان تنها وارث ذکور خانواده دو برابر آنها سهم می برم، با من قطع رابطه کرده اند.�
اما دخترانی که در جامعه مردسالار در قالب پسر متولد می شوند، مایه استهزاء دیگران هستند.

ستاره که اکنون زنی ۲۴ ساله است، با نام سعید دو سال خدمت نظام را از نزدیک تجربه کرده است. او می گوید: �زندگی در سربازخانه، زجر و مشقت بود. در حالی که هرچه بیشتر و بیشتر احساس یک زن را پیدا می کردم، به من دستور داده می شد با صدای کلفت تر صحبت کنم و مردانه تر باشم. برای اینکه مایه خنده مردم نباشم، در این اواخر می خواستم که مثل یک مبارز حزب الله به نظر برسم، ریشم را بلند می کردم و در آموزش دو برابر تمرین می کردم. در ارتش بود که عاشق علی شدم، روزی که با سه سربازی که سعی می کردند با تهدید چاقو به من تجاوز کنند، درگیر شدم. من ۱۹ سال داشتم و علی تقریباً ۲۱ ساله بود. این علی بود که من را تشویق کرد تغییر جنسیت دهم تا اینکه بتواند با من ازدواج کند.�

آنها خانواده علی را متقاعد کرده اند که ستاره خواهر سعید است که آنها می شناسند. ستاره که هیچوقت چادرش را درنمی آورد، می گوید: �هر زمان که پدر و مادر شوهرم در مورد سعید از من سوال می کنند، سرخ می شوم و می گویم که به یک سفر طولانی رفته است. درست همانطور که علی دوست دارد خودم را وقف کار خانه بکنم، تأکید می کند که چادر سر کنم.�

پنجشنبه 8 بهمن 1388 - 1:07:00 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم